چه کسی شک دارد که پدران باید دختران خود را بزرگ کنند؟ فقط روش هر کس متفاوت است. شاید لعنت به گلویش روش افراطی باشد، اما حداقل می فهمد که بابا مسئول است و در این خانه فقط دیک او را می توان در دهان گرفت. نظم، نظم است. و اسپرمی که او در چشم او شلیک کرد، حافظه دختر را تازه می کند.
پسرخوانده دیوانه شد - او از نامادری خود خواست تا به او کمک کند تا بار را پیاده کند! در نهایت او فقط یک بار قبول کرد که این کار را انجام دهد. ها-ها-ها، و بعد خودش اعتراف کرد که پدرش هرگز او را اینقدر باحال نکشیده است. ماهی را روی قلاب گرفتید - اکنون برای مدت طولانی روی آن بال می زند!